من و پسرم

یه پیک نیک سه نفره

در یکی از روزهای زیبا ی اوایل فروردین ماه ، پدرو پسر تصمیم گرفت که مرا مهمان یک جوجه کباب توپ کنند. مراحل آماده سازی و سایل پیک نیک آماده شده و مقصد جنگلهای لویزان در نظرگرفته شد. هوا بسیار دلپذیری بود و نم نم باران میزد، من برمسند نشستم و متین چوب جمع می کرد و پدر هم جوجه ها را به سیخ کشیدو در نهایت هم ناهار بسیار خوشمزه ای  آماده شد که صرف شد و بسار هم چسبید. جای بقیه هم خالی ... ...
25 فروردين 1394

متین مسوول غرفه بازی میشود

درروزهای آخر سال ، در مهد کودک متین (آفرینش) جشن و خیریه ای برگزارشد.که آثار و هنرهای دستی بچه های مهد به فروش می رسید.و جالب اینکه فروشنده بچه ها بودند و هر میز دارای صندوقی بود که پول آن توسط بچه های مهد کودک دریافت میشد. ابتکار بسیار جالبی بود، از یک طرف به بچه ها مسولیت داده میشد و از طرفی دیگر اعتماد به نفس بچه ها بسیار بالا می رفت . مهد کودک آفرینش دارای فضای بسیار مناسب و دلنشینی بود که 6 ماهی بود که درآن این مهد پذیرفته شده بود این مهد دارای ابتکارات و آموزشهای خاصی بود. متد آن rejio و برمبنای اعتماد بنفس و خلاقیت کودکان شکل گرفته بود. در خیریه مربوطه متین به عنوان مسوول غرفه بازی انتخاب شده بود ، وبایست بازدید کنندگان را به...
25 فروردين 1394

مثل باد گذشت...

ظهر است حوالی ساعت 2 بعد از ظهر در بیست و سومین روز از ماه فروردین 94، در محل کارم  نشسته ام ، در اتاق کوچک و دلگیری که دوستش ندارم ...هنوز برنامه ها تصویب نشده و فشار کار کم ا ست.کاش میشد قبل از تمام شدن ساعت طولانی کار اینجا را ترک کردو اسیر این سیستم های اداری نبود. دلم برایت تنگ شده ... به بهترین لحظه ها یی که در طول روز ببا تو دارم فکر می کنم ...صبحها...وقتی چشمانم را باز میکنم و صورت زیبای تو رادر خواب  که خیلی معصومانه است به یاد می آورم   ، دلم می خواهد ساعتها به آن معصومیتی که در هنگام خواب داری خیره شوم.وبه  این فکر کنم که چقدر همه چیز سریع می گذرد، به دستانت که مردانه شده و پاهایت که کشیده شده است . میت...
24 فروردين 1394

متین و کوشا

یک سال دیگر گذشت ، همراه با یه عالمه اتفاق خوب ، خدایا شکرت... پسر من حالا 5 سالگی را می گذراندو بابت این هر روز هرروز از خدا شاکرم ... این روزها حرف های قلمبه سلمبه ات مرا به وجد می آورد. امسال پسردایی توپولی مپلی به نام کوشا به خانواده 7 نفری ما اضافه شد، حالا پدرم صاحب دو نوه شده است  و از جنس مذکر و من هم به لقب وزین ( عمه  خانم ) منسوب شدم ،در این وسط پسردایی و پسر عمه رابطه خوبی دارند.                               کوشا بسیار شیرین و دوست داشتنی است ، و متین هم سعی می کند با حرکات و صداهای مخت...
15 فروردين 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد